رد شدن به محتوای اصلی

استاد عالیقدر فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی: مرگ هم، پایانی برای پرنده در بند نیست.


مرگ هم، پایانی برای پرنده در بند نیست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

شادی یک سرزمین، بدون داشتن آزادی، آفریده نمی شود. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

آزادی باجی به مردم نیست، چرا که حق و داشته آنهاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

آزادی نیازمند نگهداری و نگهبانی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

بزرگترین ثروت یک ملت، آزادی است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

فداکاری در راه آزادی، خوی بزرگان و جاودانه هاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

جوانان راستین و آزادیخواه، فر رستاخیزهای بشری هستند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

میهن، از آن همه مردم یک کشور است، با هر رنگ، نژاد و زبانی... فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

میهن دوستان، آزادیخواه و آبادگرند نه کشتارگر... فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

میهن دوستان ناب، کسانی هستند که برای آبادی و آزادی آن، فداکاری و کوشش می کنند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

آزادی، باید بزرگترین خواست همگانی باشد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

دامان هر سرزمین، از خودکامگان و آزادی ستیزان بدور باد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

شکوفا سرزمینی است که مردمی از خودگذشته و آزادیخواه دارد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

عشق بخشش می آورد، بخشیدن از همه چیز و مهمتر از همه، زمان را، که با ارزشترین داشته هاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

عشق، در خود ستایش و بزرگداشت بهمراه دارد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

دلباختگی، ساختار روان ما را نرم می سازد و نمی گذارد در برابر تندبادها بشکنیم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

دلدادگی و عشق را از زندگی بگیریم، تنها و آواره ایم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

از اُرُد می پرسند از کجا بدانیم که عاشق شده ایم؟ به آنها می گویم : برای یک خواسته، زمان اندکی می گذاریم و برای عشق، روزها و شب هایمان را بی دریغ می بخشیم، اندیشه آدم عاشق در پیرامون عشق پیوسته در حال چرخش است، آدم عاشق وابسته است، وابسته به چیزی که همواره شیفته آن است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

از کسی که خود را دوست ندارد، درخواست عشق و دوستی مکن. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

اندیشه کنیم، چه چیزی ما را پیوسته به زندگی دلگرم ساخته و در نهایت می خواهیم به آن برسیم و آن را سامان داده و یا با آن به سامان برسیم؟ خواسته پیوسته اندیشه ما، همان عشق است و این تنها راه شناسایی آن. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

بسیاری وهم و خیال خویش را عشق می نامند، حال آنکه عشق راه بالندگی شکوفه به میوه است، کوشش پیوسته ما برای زیبا و ناب شدن. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

انباشتگی احساس، عشق هایی آتشین بوجود می آورد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

به اُرُد می گویند با ارزشترین چیزی که داریم چیست؟ می گویم : زمان...
باز می پرسند و آن کجاست و چه شد؟ می گویم : آن را به پای معشوق خویش ریختیم و می ریزیم. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

خود را تا هنگاهی همراه داری، که دلداده نشده ای. دلبسته، با خویشتن خویش بیگانه است. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

آزادیخواهی و انسانیت، باید برجسته ترین خوی آدمی باشد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

ارد بزرگ و آسیای مرکزی

مقاله زیر از سایت پایگاه تاجیکستان برداشت شده است : ارد بزرگ اندیشمند برجسته فارسی زبان است که پیروان بسیاری در میان اهل اندیشه و دانش دارد . در تاجیکستان افکار او را همانند مادر تاجیکستان " گلرخسار صفی آوا " می دانند و در افغانستان او و احمدشاه مسعود را یک اندیشه و فکر مشترک می پندارند و دوستی نزدیک آن دو هم بر این باور افزوده است . در نظریه " قاره کهن" ارد بزرگ ، پافشاری بسیار بر همگونی فرهنگ و تاریخ مشترک بیست کشور حوزه تمدنی ایران باستان می بینیم . ارد بزرگ در آنجا از استاد فردوسی یاد می کند . در داستان ایرج ، فزون خواهی شرق و غرب برای نفوذ در دایره تمدنی ایران دیده می شود . سلم و تور نماد این دو بخش هستند که برادر خویش ایرج را از پای در می آورند . متاسفانه دخالت های استعمار پیر انگلیس و پرورش افکار غلط باعث شده است که ایران باستان هزار پاره شود . پاکستان تاریخ خویش را از امویان و عباسیان آغاز می کند افغانستان و تاجیکستان هم که نیاز به گفتن ندارد آنسوی ایران در عراق ، سوریه و لبنان ، داستان وخیم تر و غمبارتر است . صحبت بر روی نظریات ارد ...

گواهی سارها

در زمان‌های قدیم در یکی از شهرهای فارس مرد خداشناس و نیکوکاری بود که او را درویش دانا می‌گفتند و ازآن جا که مرد پاک‌سرشت و خوش‌نیتی بود همهِ مردم شهر او را می‌شناختند و برایش احترام زیادی قائل بودند.‌درویش تصمیم داشت که در سال جدید به سفر حج برود به همین خاطر اول تمام کارهایی را که باید انجام می‌داد مرتب کرد و تصمیم گرفت کمی زودتر سفرش را شروع کند تا این که در شهرهای میان‌راه استراحت کند و جدا از قافله و آهسته آهسته به سوی خانهِ خدا برود.روزها راه می‌رفت و شب‌ها را در روستاها و شهرهای میان‌راه منزل می‌کرد. یک روز در میان بیابان به کاروانسرایی رسید و از‌ آن جایی که دیگر غروب شده بود تصمیم گرفت شب را همانجا بماند. از قضا این کاروانسرا، کاروانسرایی متروک بودکه محل دزدها و راهزنان بود و آنها چون درویش را با کوله‌‌پشتی‌اش دیدند خوشحال شدند که تنهاست و کسی به دادش نمی‌رسد.درویش گفت: من پول و پله‌ای که به درد شما بخورد ندارم. لباس من هم که به درد شما نمی‌خورد. من یک درویش پیر هستم که به سفر خانهِ خدا می‌روم و مختصر پولی دارم. - این شما و این هم کوله‌پشتی من. اما بگذارید من بروم. دزدها خندیدن...

رَد خویشتن

رَد راستی ، رَد خویشتن است . ارد بزرگ اگر علم و دانش ما این همه به بی طرف بودن خود می نازد، از آن روست که جز کنجکاوی ناسالمِ ناتوانان چیز دیگری ندارد . فریدریش نیچه اندرز جبران خلیل جبران به همسران جوان : جام یکدیگر پر کنید ، لکن از یک جام ننوشید .از نان خود به هم ارزانی دارید ، اما هر دو از یک نان تناول نکنید . جبران خلیل جبران